کد مطلب:28241 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:100

سخنان گروهی از یاران امام علی پس از بیعت












1314. تاریخ الیعقوبی - پس از گزارش بیعت مردم با علی علیه السلام -: گروهی از انصار، به پا خاستند و سخن گفتند. نخستین كسی كه سخن گفت، ثابت بن قیس انصاری بود. وی كه سخنران و خطیب انصار بود، چنین گفت: سوگند به خداوند، ای امیرمؤمنان! اگر آنان در حكومت (و ولایت، بر تو پیشی گرفتند، امّا در دین، بر تو پیشی نداشتند. اگر دیروز از تو سبقت گرفتند، امروز به آنان رسیدی و جایگاهت بر كسی پوشیده نیست و منزلتت ناشناخته نباشد. آنان به تو نیازمند بودند در آنچه نمی دانستند؛ ولی تو با دانشت به كسی نیازمند نشدی.

سپس خزیمة بن ثابت انصاری - كه ذوالشهادتین لقب داشت -[1]، به پا خاست و گفت: ای امیرمؤمنان! ما برای حكومت، جز تو را نیافتیم و جریان امور، جز به تو باز نمی گردد، و اگر با خویشتن، درباره تو صادق باشیم، [ خواهیم یافت كه ]تو از همه در ایمان، پیشتازتری و به خداوند، داناتری و نزدیك ترینِ مؤمنان به پیامبر خدایی. آنچه آنان دارند، تو داری؛ ولی آنچه تو داری، آنان را از آن، بهره ای نیست.

آن گاه، صعصعة بن صوحان برخاست و گفت: سوگند به خداوند، ای امیرمؤمنان! به خلافت، زینت بخشیدی، و خلافتْ تو را زینت نداد. حكومت را برتری دادی، و حكومت به تو برتری نداد. به درستی كه حكومت و خلافت، به تو نیازمندتر است از تو به حكومت.

سپس مالك بن حارث اشتر، به پا خاست و گفت: ای مردم! این، جانشینِ جانشینان و میراثْ دار دانش پیامبران است؛ [ كسی كه] بزرگْ آزمون، نیك سیاست بود، كه كتاب خداوند، به ایمانش و پیامبر، او را به بهشت رضوان، گواهی دادند. او كسی است كه فضیلت ها را به كمال رسانید و هیچ كس از گذشتگان و آیندگان، در سابقه، دانش و برتری اش تردید نكرد.

آن گاه، عقبة بن عمرو برخاست و گفت: كیست كه [ افتخار ]بیعت عقبه و رضوان را داشته باشد؛ پیشوایی باشد هدایتگر كه از ستمش هراس نباشد، ودانشمندی كه از نادانی اش واهمه ای نباشد؟[2].

ر. ك: ج 8، ص 309 (حذیفة بن یمان و ص 313) خزیمة بن ثابت انصاری

و ص 412 (احمد بن حنبل.









    1. پیامبرصلی الله علیه وآله این لقب را به وی داد، هنگامی كه در نزاع پیامبر خدا با یك اعرابی، جانب پیامبر خدا را گرفت، با این استدلال كه ما تو را در آوردن پیام الهی تصدیق می كنیم. چگونه در برخورد با یك اعرابی تصدیقت نكنیم؟ (معجم رجال الحدیث: 52/8).
    2. تاریخ الیعقوبی: 179/2.